به خدايي که عقل کلي را

شاعر : انوري

بر درش سر بر آستان ديدمبه خدايي که عقل کلي را
دهن نطق بي‌زبان ديدماز پي وصف حضرت عزش
بي‌تکلف هلاک جان ديدمکه من از دوري تو دور از تو
که به روئيت همه جهان ديدمبي‌تو تاريک شد جهان بر من
کريم ابن‌الکريمي تا به آدمبجز تو در دو گيتي کس نديدست
چه جاي اين حديث است آسمان همزمين تاب عتاب تو ندارد
بني آدم به کرمنا مکرمغرض ذات تو بود ارنه نگشتي
تويي آنکس دگر والله اعلمسخن کوتاه شد گر راست خواهي